یا امام رضا
یا امام رضا
دل من"گم شده است،اگر پیدا شد، بسپارید “امانات رضا!”
و اگر از تپش افتاد دلم, ببریدش به “ملاقات"رضا!
از رضاخواسته ام بگذاردکه “غلامش” بشوم
همه گفتند “محال” است ولی، دلخوشم من به محالات رضا…!
“السلام علیک یا علی بن موسی الرضا”
یا امام رضا
دل من"گم شده است،اگر پیدا شد، بسپارید “امانات رضا!”
و اگر از تپش افتاد دلم, ببریدش به “ملاقات"رضا!
از رضاخواسته ام بگذاردکه “غلامش” بشوم
همه گفتند “محال” است ولی، دلخوشم من به محالات رضا…!
“السلام علیک یا علی بن موسی الرضا”
رازهای موفقیت
موفقیت نتیجه سه عبارت است:
1- تجربه دیروز
2-استفاده امروز
3-امید به فردا …..
ولی اغلب ما با سه عبارت دیگر زندگی می کنیم:
1- حسرت دیروز
2- اتلاف امروز
3-ترس از فردا….
در حالی که آفریدگار مهربان … گذشته را عفو … امروز را مدد…. و فردا را کفایت می کند.
تمام لحظه هایتان سرشارازحضورخدا؟
عنایات حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) به کشور عزیزمان ایران
آیت الله میرزا مهدی اصفهانی از قول استاد خود حضرت آیت الله نائینی نقل می کند:«در دوران جنگ جهانی اول و اشغال ایران توسط قوای انگلیسی و روسی،که حملات و هجوم ها به ملت شیعه اوج گرفته بود،آیه الله نائینی خیلی پریشان بودند و نگران از این که این وضع به کجا خواهد انجامید،نکند که این کشور محب دوستدار امام زمان(عج)از بین برود و سقوط کند.در همین زمان ها،شبی به امام عصر(عج)متوسل می شوند و در حال توسل و گریه و ناراحتی به خواب می روند و خواب می بینند دیواری است به شکل نقشه ایران و این دیوار ترک برداشته و خم شده و در حال افتادن است. در زیر این دیوار،یک عده زن و بچه نشسته اند و دیوار دارد روی سر این ها خراب می شود.
غرور بیجا
ﻭﺍﺭﺩ ﺩﺍﺭﻭﺧﺎﻧﻪ ﺷﺪﻡ ﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩﻡ ﺗﺎ ﻧﺴﺨﻪ ﺍﻡ ﺭﺍﺗﺤﻮﯾﻞ ﺩﻫﻨﺪ .ﻓﺮﺩﯼ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻟﻬﺠﻪ ﺍﯼ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ :ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺳﯿﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﯾﻦ؟
ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﮐﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻣﻮﺿﻮﻋﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻨﺪﻩ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﻟﺤﻨﯽ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﺁﻣﯿﺰ ﭘﺮﺳﯿﺪ:ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺳﯿﻤﺎﻥ؟ ﺑﻠﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ .ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺗﯿﺮ ﺁﻫﻦ ﻭ ﺁﺟﺮ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﺣﺎﻻ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺸﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼﯾﺎ ﺧﺎﺭﺟﯽ؟ﺍﻣﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺧﺎﺭﺟﯿﺶ ﮔﺮﻭﻧﻪ ﻫﺎ ﻣﺮﺩ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﺩﻭﺧﺖ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺭﻭ ﺑﻪﺻﻮﺭﺕ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥ ﺷﺪﻡ ﺩﺳﺘﺎﻡ ﺯﺑﺮ ﺷﺪﻩ، ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻢ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﺧﺘﺮﻣﻮ ﻧﺎﺯ ﮐﻨﻢ ؟
کلام شهدا:
شهادت برای یک آرمان وسیله است .اما برای یک انسان چیزی است شبیه هدف؛ اگر نگویم هدف است. شهید دکتر بهشتی
خاطره شهدا:
خاک ها را کنار زدم جمجمه ی یک انسان بود. بچه ها آمدند داخل گودال آرام و با احترام اطراف سر را خالی کردیم بلکه پلاکش را پیدا کنیم. چیزی چشمشان را گرفت. دندان های مصنوعی اش بود که در دهانش، میان فک های بالا و پایین دیده می شد. بعد از آن عینک ته استکانی اش را پیدا کردیم. مطمئن شدیم پیرمردی مسن بود که هم چون حبیب بن مظاهر خود را به جهاد رسانده؛ پا به پای رزمندگان تا آخرین اهداف جلو آمده و در آخرین سال های عمر جاودانه شده است. پیکرش کنار اورژانس ارتفاع 112 افتاده بود. کارت شناسایی اش پیدا شد. هادی خداپرست بود و سن و سالی بالا داشت. عکسش روی کارت خشکیده و پوسیده بود ولی می شد فهمید که موهایش سپید بود.
همسر شهید چمران :
وسط شب که مصطفی برای نماز شب بیدار می شد، طاقت نمی آوردم و میگفتم :
“بسه دیگه ! استراحت کن خسته شدی “
او می گفت : ” تاجر اگر از سرمایه اش خرج کند بالاخره ورشکست میشود باید سود در بیاورد که زندگیش بگذرد ، ما اگر قرار باشد نماز شب نخوانیم ، ورشکست میشویم. “
اما من که خیلی شب ها با گریه مصطفی بیدار می شدم کوتاه نمی آمدم و می گفتم :
” اگر اینها که اینقدر از شما میترسند بفهمند این طور گریه میکنید…
مگر شما چه معصیت دارید ؟ چه گناهی دارید ؟ خدا همه چیز به شما داده، همین که شب بلند می شوید خود یک توفیق است “
آن وقت مصطفی گریه اش هق هق می شد و میگفت : ” آیا به خاطر این توفیق که خدا داده اورا شکر نکنم؟
یا ارحم الراحمین
سلیمان نبی (علیه السلام) کنار دریا نشسته بود که چشمش به موری افتاد. مور دانه ی گندمی با خود به طرف دریا می برد. به محض اینکه به آب رسید؛ قورباغه ای سرش را از آب خارج کرد و دهان گشود و مور به داخل دهانش رفت و او هم به درون آب رفت! ایشان مات و مبهوت از این ماجرا بود که به ناگاه قورباغه سرش را از آب خارج کرد و مورچه از دهانش بیرون آمد. اما این بار دانه گندمی همراه نداشت. سلیمان نبی تحمل نکرد و مور را صدا و زد و از چون و چند ماجرا پرسید.
راضی باش به رضای خدا
عارفی را گفتند : دنیا را چگونه می بینی ؟
گفت : آنچنان که بدون رضایت من برگی از درخت نمی افتد !!!
گفتند : مگر خدایی تو ؟
گفت : نه ، راضی ام به رضای خدا